نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "مجنون در جزیره" که قصه‌‌ای از زندگی شهید "محمدرضا علیجانی" است، می‌خوانید: «یه لحظه فکر کن خدا کمکت کنه و فردا شهید بشی، چون دلت پیش زهراست نمی‌تونی نیتت رو برای خدا خالص کنی، اون وقته که شهید راه خدا نمیشیا.. پاشو وسایلتو جمع کن و برو یا قوی باش و تمرکز کن به اینجا...»
به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران؛ کتاب «مجنون در جزیره»، خاطراتی از شهید "محمدرضا علیجانی" با قلم مهرداد علیجانی از سوی انتشارات فرشتگان فردا در سال 1399 با شمارگان پانصد نسخه و در 181 صفحه به نگارش در آمده و با قیمت 38000 تومان روانه بازار کتاب شده است.
 
بُرشی از کتاب
گزیده‌ای از متن کتاب
 
در عملیات رمضان، یک شب دیدم که عليرضا - برادر بزرگ محمدرضا - کِز کرده کُنج سنگر و حال خوشی نداره. با هم رفتیم کنارش نشستیم و محمدرضا زد روی شونه اش و گفت:

- چیه اخوی؟ چُمباتمه زدی و تو لاکی؟!!!!

- راستش دلم میخواد عملیات زودتر تموم بشه و برگردم دماوند.

قیافه محمدرضا در هم ریخت و پرسید:

- چرا؟!

- فکرم همش پیش زهراست...

به نظر من خواسته علیرضا کاملا منطقی بود، چون تازه خدا بهش دختر داده بود و طبیعی بود که فکرش آنجا باشد، اما محمدرضا...

- با این روحیه اصلاً اشتباه کردی اومدی.. الآن با بچه ها هماهنگ می کنم صبح اول وقت برو اهواز و زود خودتو به دماوند برسون؟

علیرضا که منتظر دلداری از سوی برادر بود، با تعجب پرسید:

- یعنی چی؟ چرا آخه؟

محمدرضا ادامه داد...

- چرا نداره داداش من ... یه لحظه فکر کن خدا کمکت کنه و فردا شهید بشی، چون دلت پیش زهراست نمی‌تونی نیتت رو برای خدا خالص کنی، اون وقته که شهید راه خدا نمیشیا.. پاشو وسایلتو جمع کن و برو یا قوی باش و تمرکز کن به اینجا...

عليرضا هم مثل من از این همه جدیت محمدرضا خنده اش گرفت و گفت:

- حرف حساب جواب نداره، چشم به امید خدا می‌مونم ...

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده